نقد نمایش «آنکه گفت آری ، آنکه گفت نه» به کارگردانی هومن رهنمون
هومن رهنمون، کارگردان ومدرس تئاتر,نمایش« آنکه گفت آری ، آنکه گفت نه » را با هنرجویان شهرستان های دماوند و شهریار تولید و سپس در تماشاخانه مهر حوزه هنری به روی صحنه برد.
محمد جعفری؛ هومن رهنمون موفق میشود با اقتباس آزاد از درام گرانقدر برشت ضمن به کارگیری مولفه های امروزی جهت به روز کردن نمایش، تصویر ایرانی از دورهای که در آن به سر میبریم بدست دهد .
نمایش از همان ابتدا که یک نفر از میان تماشاگران میخواهد مونولوگ تک صدایی خود را اجرا کند و بقیه فقط شنونده باشند اعتراض خود را طرح میکند و آنجا که جمع بازیگران روی صحنه یک صدا خواهان مشارکت در این نمایش می شوند حکم مطلوب نیز صادر میشود .
نام اصلی نمایش از تضارب آرای «آنان که میگویند آری» و « آنان که میگویند نه» در دو پرده شکل گرفته، در پرده ی اول با آدم های سرکوب شده ای روبروییم که از ترس روی نوک پاها حرکت می کنند و با واهمه در هم فرو میروند و این ها همانند که در پرده دوم با یک خیزش جمعی به حاکمیت بر خود می رسند.
آنها در کوران یاد گرفتن الفبای همراهی هستند،گاه ضمن همراه شدن با یک همسفر خسته که قادر به راهپیمایی با جمع نیست حکم به حذف او می دهند و گاه گزینه ی جذب را جایگزین دفع می کنند.
چه رازی در دل این درام نجیب سیاسی نهفته که ۸۰ سال پس از اولین اجرای آن در دل یک دوران پرتلاطم انسانی هنوز خواستنی و دل انگیز است ؟
می گویند آنقدر که آموزههای مردم سالارانه مارکس از طریق نمایش های پرشمار برشت در افواه جمعی جا گرفته، از طریق فرستنده های حزبی در ذهن مخاطب جاگیر نشده،با این اعتقاد،
شخصیت اصلی درام نه دانش آموز همراه و نه آموزگارهم ساز بلکه هم سرایانی هستندکه بار اصلی نمایش را به دوش دارند، آنها ضمن فاصله گرفتن از نقش ، مرتب شخصیت عوض می کنند و با آن پوشش سیاه که به اقتضای حال و هوای نمایش بر تن دارند و ماسکی که بر صورت میزنند گاه نقش راوی را به عهده می گیرند و با آوای جمعی شان تماشاگر را از علت سفرشان آگاه می کنند، گاه با آواز و حرکات هماهنگ به توصیف صحنه می پردازند و مثل یک گزارشگر آنچه را که در صحنه می گذرد برای بیننده بازگو میکنند ،گاه دیالوگ های گل درشت آدمهای نمایش را بلند بلند برای ما تکرار میکنند تا در حافظه مان بماند و تبدیل به شعار شود، بعضی وقت ها تبدیل به وجدان جمعی می شوند و با سرزنش معلم مسئولیت او را نسبت به نو آموز خسته گوشزد می کنند ، در جایی دیگر تصمیم میگیرند که دانش آموز را تنها بگذارند و به خاطر واماندگی اش او را به دره پرتاب کنند .
در پرده دوم وقتی مدیر برنامه ختم نمایش را اعلام میکند همسرایان ضمن برداشتن ماسک هایشان خواستار تغییر چارچوب یک بعدی نمایش و به هم خوردن نظام خشن آن میشوند تا روایت خود را از نمایش خلق کنند و با بهره از آواز و موسیقی و حرکات آکروباتیک ضرباهنگ دلخواه ببافرینند.همسرایان با شکلی پر استعاره و نمادین در سرتاسر نمایش حضور دارند و با مکاشفه های خود بشارت دنیای تازه می دهند و با هنجار شکنی هایشان، ضمن پایهریزی قوانین خود، رسم کهن را در هم می ریزند .
رهنمون با گروه تازه نفس و پر انگیزه اش در یک اجرای هماهنگ و متشکل ، اپرای سنگین و موزیکال از نمایش پر محاوره ی برشت ارائه داده و تماشای چند باره ی این درام برشت را برای ما لذت بخش کرده.