در حال بارگذاری ...
نقدی بر جشنواره تئاتر دانش آموزی

تئاتر مدارس در بن بست (قسمت دوم)

اشکالی چون اشکال اول در مدرسه و در میان دانش آموزان پیش میآید؟

ابن الوقت بار آمدن نسل آینده نظام که برای فرار از سیستم آموزشی هنر و در واقع خرد را دست آویز فرار از کلاس میکند و حس پیروزی این فرار قانونی اورا بعده ها به یک رانتخوار حرفه ای ویا یک نرّاد زبر دست در دور زدن قانون تبدیل خواد کرد که میتوان با استفاده ابزاری از ایدئولوژی امام خمینی در ایام فجر برای دور زدن مدیر و معلم بهره برد و کم کم این ابزارها تبدیل به قسم دروغ به اسم جلاله خداوند و قرآن و ائمه میرسد که باعث تسخیف این نفوس اعظم و دین میشود. وباعث این تربیت تکفیری کیست؟ آیا اگر سیستم آموزش و پرورش ما به جای تحکم و فشار بر دانش آموز و ایجاد فضای بازجوخانه به فضای تبادل نظر و دخیل کردن ایده های دانش آموزان در امر آموزش میپرداخت دانش آموز فرصت طلب بارمی آمد؟

آیا اگر سیستم آموزش و پرورش ما در عرصه خردورز ما مثل عرصه هنر و فرهنگ از پلیس بازی های گشت ارشادی تبدیل به راهنمای خیرخواه و خوش بین میشد امروز شاهد سیاستهای مزورانه دانش آموزی در جهت فریب معلم ومدیر بودیم؟

آیا اگر سیستم ما درست عمل میکرد وجایگاه هنر را در دیدگاه دانش آموزان به مدینه فاضله تبیین میکرد نه عشرتکده و محل فساد امروز شاهد مخفیکاریهای دانش آموزی در گرایش به خرد داشتیم؟

وای به حال ملتی که هنر را عشترکده و هنرمند را مفسد تلقی کند چون برای خرد آن ملت باید مجلس ترحیم برپاکرد.

اشکال بعدی که تالی فاسد همین تفکر اختناق گرا و شرمسارساز نسبت به هنراست در مرحله تولید اثراست.

آن نگاه متوهم ازتوطئه که همیشه همه را گناهکارمیداند در هنگام تولید اثر هنری در غالب نمایش از ترس رخنه کفار و نجاسات در بدنه پاک و بی آلایش سیستم برای تولید اثر به معلمین و معاونین پرورشی که دو مشکل عمده دارند رجوع میکند

مشکل اول مشغله بسیار بالای مباحث پرورشی والبته اکثرا فرمایشی و مشکل دوم عدم تخصص لازم این عزیزان.

سیستم برای اعلام برائت خود از جامعه منحط هنرمندان دست به دامان عناصرداخلی خود میشود تابه تولیداثر بپردازند و نتیجه این درخواست شروع به کارکردن مربی پرورشی و معلم بدون هیچگونه پیش زمینه صحیحی از هنر وهنرنمایش که در چهارچوب استانداردهای خود وزارتخانه هم بگنجداست. واین بی سوادی باعث تولید اثری سخیف بی بنیه و ساده میشود که تصور دانش آموز ازتاتر را انقدر سخیف میکند که نمایش هنری است بسیار نازل وبدون بنیاد و هر علاقه مندی به صرف علاقه میتواند دست دراین دیگ خوش آب و رنگ کند و آشی به ثمر برساند بس بدرنگ و بد بو و بدطعم که همین اتفاق باعث میشود دانش اموز امروز فردا که پدرشد یا مادر در مواجهه با مرکز تاتر یک منطقه از آن به عنوان یک وقت تلف کن و جایگاه بی ریشه یادکند که از فرط ساده بودنش بی ارزش است پس بهتراست پولمان را صرف خوردن چیپس میمون داری کنیم که ژانگولرتر ازیک بازیگر تاتراست.

که همین نکته باز شاخکهای تیزبینان جامعه را تکان تکان میدهد که منافع چه کسانی در گرو خردگریزی جامعه و شکمچرانی به جای تفکرگرایی است.الله اعلم.

به همین سادگی.

اشکال بعدی که در این جشنواره هاپیش می آید حضور مربیان فنی است.

الحمدالله با تلاش و پوست کلفتی گری اغلب هنرمندان متخصص و ارتقاء شعور گروهی دانابه امور این موضوع چندی است مکشوف شده که بهتراست برای آبروی خودمان هم که شده کار را به کاردان بسپاریم و برای حداقل کسب امتیاز بالاتردرمیان همکاران و اداره نشینهای مرکز از یک متخصص و مربی فنی بهره ببریم.

همین امر موجب دخول و نفوذ عده ای هنرمند مطلع درمیان دانش آموزان شده تا در کنار تولید یک اثر موجه سطح تفکر دانش آموز و نگاه واقع بینانه او را تربیت کنند که تاتر این است و نه آنکه سالهادرگوشتان خواندن.

اما این حضورچه اشکالی دارد؟

این حضور به ذاته اشکال که ندارد هیچ بلکه نشانه بلوغ فکری حضرات بلاتشین است اما یک نکته را باید موشکافانه رصدکرد وآن اینکه در یک ظرف نامانوس ونامناسب متریال و مواد اولیه خوب بریزید ،آیا نتیجه همان میشود که میخواهیم و باید بشود یا اینکه کاربازهم جایی لنگ خواهد زد!!!

نکته دقیقا همینجاست،مربی فنی را استخدام میکنیم به او تعدادی دانش آموز میدهیم و اورا ملزم میکنیم که فقط وفقط وفقط از متون و موادی بهره ببر که موردتاییدماست؟!

چرا؟ چون در داوری داوران وکارشناسان اداره به موضوعات خاص نگاه میکنند و آثاری که غالب تعریف شده ای دارند را میپذیرند!!!

این به آن معنی است که عملا باز نتیجه هیچ_هیچ به دست می آید؛ یعنی تفکر،ایده پردازی و خلاقیت در عمل نمودی نخواهد داشت وعملا حضرات دست وپای اندیشه را در پوست گردوی حراست و پلیس بازی های پیش نیامده میبندند و به قول معروف

داروغه بیا منو بگیر
میشوند!!!

نگرانی این طیف این است که مبادا کاری تولید شودکه با شئونات همگام نباشد.

ادامه دارد...

رسول حق شناس




نظرات کاربران