در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «ماشین نشین‌ها» حاضر جشنواره تئاتر استان تهران

زنی که مردش را گم کرد...

تئاتر تهران، خشایار پیرعلمی، وقتی صادق هدایت در ۱۳۱۰ مشغول نوشتن داستان کوتاه زنی که مردش را گم کرد بود، هرگز فکر نمیکرد چندین دهه بعد جامعه مرد سالار پیرامونش چنان بی تغییر مانده باشد که همچنان خوشبختی زن را پیچیده در رختخواب همسرش بداند. زن اسیر در خفقان سالهای زیست صادق، چنان محکوم به جنس دوم بودن بود که به کلی ماهیت انسانی مستقل خود را از دست داده بود و حتی در جهان ادبیات نیز سراسیمه و دل آشوب به دنبال مرد نااهلش سگ دو میزد و غرق در خرافه و باورهای جمعی غلط روزگارش، کوچکترین تصویر انسانی مستقلی برای خود قائل نبود.

 ماشین نشین ها داستان زنی آشفته را روایت میکند که خیال و واقعیت زندگی ش آمیخته با بیم و امید بودن و نبودن مردش است. مردی که همچون شعر نوشته شده روی پیشانی ماشین سنگینش صفت نامردی را یدک میکشد. زن در پی رفتن شوهر همراه با سه دخترش در خرابه ها سر میکند و به کار سیاه میپردازد تنها به یک امید: برگشتن مردش! زن مستاصل و آشفته داستان، چشم انتظار بازگشت مردی ست که سالها پیش بی آنکه عاشقش باشد و صرفا برای فرار از شرایط خانه پدری با او ازدواج کرده و هر بار زیر مشت و لگد و ضربه های کمربند او تنها گریه کرده و دوباره با تشری قد راست کرده و ادامه داده است. زن حالا زیر سایه اعتقاداتش نیز دست به دامان باورهای مذهبی اش تنها یک التماس دارد: یا امام رضا من هیچی ازت نمیخوام، فقط شوهرم رو بهم برگردون ...

نمایشنامه ماشین نشین ها با تمام ظرافت های هنرمندانه نویسنده اش در دیالوگ نویسی و پرداخت، اگر در جامعه یی غیر مردانه نوشته میشد شاید زیر چرخ دنده های فعالان فمینیست خرد میشد و زن اسیر در چنگال مردانه خود را کاراکتری متفاوت میدید! (حال آنکه کارگردان اثرش را در بروشور به زنان سرپرست خانوار تقدیم میکند)

ماشین نشین ها اما در حوزه بازیگری نمایشی دو پاره است. الهه خوش قامت در نقش اقدس (زن) نوید یک بازیگر آینده دار و خوش آتیه را میدهد. بازیِ با آرامش و حسیِ خوش قامت در بسیاری از صحنه ها بار درام را به مقصد میرساند و اتمسفر لازم برای همراهی تماشاگر را ایجاد میکند. الهه خوش قامت اگر تنها کمی زیاده روی های میمیک و بدنش که وام دار از تئاتر دهه های پیشین ایران است را کنار بگذارد میتواند یکی از آینده دارهای بازیگری استان باشد. اما پاره ی دوم بازیگری ماشین نشین ها امیررضا اکبری ست بازیگر نقش صفدر (مرد)؛ کاراکتر صفدر در نمایشنامه ماشین نشین ها هر مولفه یی که بازیگر برای به رخ کشیدن توانایی هایش را بخواهد دارد. صفدر لودگی میکند، میخندد، آواز میخواند، فریاد میزند، دیالوگ موثر میگوید و بسیاری از دقایق محوریت نمایش را در دست دارد اما امیررضا اکبری هرگز به بازیگری متوسط هم در این نقش نزدیک نمیشود. اکبری با فاصله یی زیاد نسبت به پارتنرش تمام پتانسیل های موجود در نقش را یکی پس از دیگری از دست میدهد. مونوتن در آواز و فریاد و شادی و دیالوگ پیش میرود و هرگز به همراهی تماشاگر با خود دست پیدا نمیکند. البته اصرار علی خودسیانی در استفاده از بازیگران کم تجربه و نوآموزش بسیار قابل تقدیر است اما این انتخاب بازیگر اشتباه را باید بخشی از امتیازات منفی کارگردانی   او در این اثر دانست.

جای خالی دکور (حتی در شکلی بسیار مینیمال) و البته موسیقی که بتواند در لحظاتی جور خالی بودن صحنه و یا بیان ضعیف بازیگر در آوازها را بکشد، بسیار حس میشود.

در مجموع باید گفت ماشین نشین ها اثری سالم و تئاتری ست اما پتانسیل های موجود در متن و گروه به نیمی از توان خود هم نزدیک نشده است.

 

 




نظرات کاربران