به بهانه اجرای نمایش «سالهای بی من» در بیست وپنجمین جشنواره تئاتر استان تهران
این رئالیسم دوست داشتنی خطرناک
نمایشنامه «سال های بی من» نوشته ابراهیم رهگذر بدون اشکال نیست اما بدون شک یکی از بهترین نمایشنامه های جشنواره امسال است.
یکی از دغدغههای سیاستگذاران جشنواره تئاتر استان تهران در چند سال اخیر حرکت به سوی است که دستاوردآن پرورش نویسندگان بومی در شهرستان های استان تهران باشد.
نمایشنامه «سالهای بی من» نوشته ابراهیم رهگذر بدون اشکال نیست اما بدون شک یکی از بهترین نمایشنامههای جشنواره امسال است.
نوشتن در فضای رئالیستی و همچنین کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه و لباس و نور و ... در این سبک همچون شعر سعدی است سهل و ممتنع، از سویی ساده و دم دستی و از سویی پیچیده هزار تو، عریان و دست نیافتنی.
تولید نمایش در یک فضای رئالیستی نیاز به تجربه فراوان، دقت وافر و موشکافی ویژه ای در تمامی عناصر دارد که اتفاقا هر چقدر بهتر و کامل تر اجرا شود کمتر دیده میشود و خود را فدای اثر میکند مگر با مهندسی معکوس و دریافت ظرافت های خلق اثر در طول مسیر تولید.
نمایش سالهای بی من از لحظه پخش آژیر قرمز موشک باران در زمان جنگ تحمیلی آغاز میشود. خانواده ای برای محافظت جان خود به زیر زمین خانه پناه میآورند و حضور آنها در زیر زمین خانه باعث میشود تا رازهایی از روابط و دنیای درونی آنها افشا شود.
یکی از مهمترین مشکلات نمایشنامه از همین جا آغاز میشود و باور پذیر بودن اثر را خدشه دار میکند که مگر حضور در زیر زمین خانه که میتواند هر لحظه از شبانه روز اتفاق بیافتد چطور تبدیل به مهمترین نقطه عطف نمایش میشود؟قطعا نمایش بهانه افشاسازی بهتری نیاز دارد اما دیالوگ ها و در ادامه بازی ها به قدری روان و باورپذیر هستند که احتمالا فرصتی به مخاطب نمی دهد تا به چرایی و روابط علت و معلولی فکر کند.
ریتم نمایش تماشاگر را به راحتی با خود همراه میکند تا قصه را دنبال کند. طراحی صحنه به خوبی فضای یک زیر زمین را تداعی میکند گرچه عدم رعایت پرسپکتیو در چیدمان دکور تماشاگرانی که در گوشه های سالن نشسته باشند را دچار مشکل میکند.
طراحی لباس، نور و موسیقی نمایش باور پذیر و منطقی و در خدمت اثر است.
سحر فرامرزی راد توانسته هارمونی خوبی بین عناصر نمایشی اثرش ایجاد کند.
نمایش «سال های بی من» بزرگترین آسیب خود را از نقطه قوت خود یعنی نمایشنامه میخورد و آن مربوط به پایان بندی عجولانه و غیر منطقی نمایش میشود.
همانطور که اشاره شد حضور خانواده در زیر زمین باعث بر ملا شدن رازهایی است همچون پیدا شدن عکس خواستگار قبلی مادر خانواده، پیدا شدن ساعت قدیمیه پدر، پیدا شدن گونی گردو و آلو و در ادامه منقل و وافور پدر، سیگارهای دختر خانواده و ساک پر از طلا و جواهر دزدی مربوط به داماد خانواده، پیدا شدن یک باره پسر بزرگ خانواده از پشت کارتن ها و خرت و پرت های زیر زمین که مجسمه ای طلایی که مربوط به جواهرات دزدی است در دست دارد و از ابتدای نمایش آنجا پنهان شده بود و همه تصور میکردند که او به سفر رفته است. در مجموع پایان بندی عجولانه نمایش اجازه نمی دهد تا شخصیت های نمایش نزد مخاطب به لحاظ شناختی به کمال برسند.
در مجموعه باید اشاره کنیم بازنویسی پایان نمایشنامه میتواند نمایش «سالهای بی من» را در قواره یک نمایش حرفهای و قابل دفاع معرفی کند.
احتمالا به غیر از بخش نمایشنامه و احتمالا کارگردانی، میتوان اسامی بازیگران این نمایش را نیز در بین برگزیدگان دید.
مجید قربانی