در حال بارگذاری ...
به بهانه اجرا دربیست وپنجمین جشنواره تئاتراستان تهران

مونولوگ با یک بازیگر حاضر و چند بازیگر غایب

تئاتر تهران_خشایار میرعلمی، در نمایش مدرن، پنهان کردن کانسپت اصلی و کانتکس یکی از اولویت های کیفیت زا ست. طوری که مخاطب در ابتدا با جهانی دیگر و جدا از کانسپت مورد نظر آرتیست و کانتکس های اجتماعی موجود روبرو میشود و رفته رفته با گره گشایی و حرکت درام مخاطب همزمان به کشف کانسپت میرسد. ناگهان زود مثال خوبی برای این مسئله است. قصه از زندانی شدن یه زن به ظاهر شیرین عقل در حمام شروع میشود. رابطه ی او با جهان اطرافش از طریق پنجره یی کوچک و تماس هایی با تلفن همراه و البته واگویه هایش برقرار میشود و قدم به قدم به شناخت شخصیت و ترسیم موقعیت اجتماعی منجر میشود.

میزانسن ها و طرح و اندیشه یی که محمد احمدی در مقام کارگردان برای اجرا در نظر گرفته است بسیار کارآمد است. نمایش در عین سادگی پیچیدگی های زیادی ارائه میدهد. مثلث نویسندگی، کارگردانی و بازیگری در این نمایش به شکلی در هم آمیخته اند که گویی که هر سه بخش را یک نفر انجام میدهد. ساختار حاصل از شناخت صحیح اجتماعی قصه را به شکلی دقیق پیش میبرد و درام را از یک موقعیت ساده ی ابتدایی به یک بحران تمام عیار تبدیل میکند. زن نمایش از زندانی شدن در یک موقعیت ابتدایی نه تنها آزاد نمیشود بلکه در همان جا دچار زندانی تنگ تر و تنگ تر میشود؛ هر چند مثلث اصلی نمایش در پایان بندی سعی در ایجاد تعلیق و یا حتی تلطیف اوضاع دارند، و شاید تنها نقطه ی دچار اختلال این اثر همین بخش است جایی که نمایش میتواند با یک تراژدی قدرتمند و فراموش نشدنی تمام شود اما با تلاشی ناموفق برای رسیدن به پایانی باز این نقطه ی درخشان (هر چند تلخ) به مسلخ میرود.

فضای این دست نمایش ها سکوت بیشتر و یا استفاده مهندسی شده از صدای هام و یا آمبیانس را طلب میکندکه در خدمت کانسپت نمایش و حس جاری در صحنه باشد. اینجا اما موسیقی کوتاه استفاده شده در میانه نمایش کارکرد لازم را ندارد و در حد یک فضاسازی ملودرام باقی میماند.

اما نقطه ی عطف اصلی، بازیگری اثر است. مونولوگی که میتوانست با یک بازی دم دستی و تیپیکال به پرتگاه برود با بازی کم نقص سمیه آباده به یک اجرای سرحال و پر کشش تبدیل میشود. سمیه آباده و کارگردانش با درکی متقابل از موقعیت و شخصیت، تصویری ارائه میدهند که گویی بدون حضور کاراکترهایی که ما فقط نامشان را میشنویم مونولوگ را  به یک نمایش چند پرسناژ در ذهن تماشاگر تبدیل میکنند.

شیوه بازیگری آباده در این اثر بیشتر شبیه بند بازی ست حرکتی میان لودگی های مرسوم و یک بازی رئالیستی کلاسیک! آباده روی این بند با ظرافت قدم میکذارد و بدون لغزش مسیر را طی میکند تا جایی که سخت میشود تصور کرد که در پایان جشنواره بازیگر زنی خوشحال تر از او در اختتامیه حضور داشته باشد.

 




نظرات کاربران