در حال بارگذاری ...
نقد طراحی صحنه و لباس نمایش «مرز» به کارگردانی امید اولیایی

جعبه رنج ساز آشنا

تئاتر تهران_مونا نصرتی حسینی، ازآنجایی که اجرای یک نمایش یک کل منسجم است و اجزا آن جدایی ناپذیر،نکاتی که درباب طراحی لباس و صحنه این نمایش عنوان میشود مستقیما به بخش نمایشنامه نویسی نیز مربوط می‌شود. نکات مبهمی که درنوشتن متن نمایشنامه وجود دارد خودرا به راحتی به بخش صحنه و لباس نیز میکشاند وتماشاگررا با سوالاتی بی جواب تنها می‌گذارد.

اگرچه طراح لباس و صحنه،با فرشی دستباف با نقوشی محلی، وروسری ای با طرح و نقش کردی و کارگردان با انتخاب نواهای غمگین کردی خود ،مارا به حال و هوای زندگی و مصائب هموطنان کردزبان نزدیک میکند اما عملا ردپای  طراح لباس درهیچ کجا دیده نمیشود حتی در پوستر و بروشور نمایش هم جایی برای اودرنظرگرفته نشده است که جای بسی تامل دارد!
امیداولیایی مرزبان جوانی که روزهای سخت زندگی را درحال نظاره و تجربه کردن است با مدرک فوق لیسانس جانورشناسی در اتاقک نگهبانی برسر مرزچه میکند؟
اگر مدرک دانشگاهی او فوق لیسانس است درجه های روی سرشانه اش کجاست؟واگر فوق لیسانس ندارد،چگونه قرار است درکانادا دکترا بخواند ؟قطعا پاسخ این سوال هت بین گپ و گفت های ابتدایی بین کارگردان و طراح لباس پیداخواهد شد! 
طراحی صحنه نمایش رمز، اما درنقطه مقابل طراحی لباس قرارگرفته است،اتاقکی موجز و گویا، گذشته و حال ،دوموقعیت اجتماعی متفاوت،اتاقکی که بخشی ازبار داستان نمایش را محجوب و بی حاشیه به دوش میکشد.و ساک دستی کوچکی که بااو به دل داستان میرویم و نهایتا از داستان خارج میشویم.
شاید بتوان نقطه عطف این طراحی را زمانی دانست که امیداولیایی اتاقک سیگارفروشی خود،این جعبه رنج ساز را مثل هرروز همچون کولبرهایی که زندگی اورا تحت الشعاع قرار دادند، به دوش وبردل میکشد (جعبه ای آشنا برای همه ماانسانهای جامعه امروز ایران)، و با یک ملودی سوزناک تماشاگر راترک‌ می‌کند و این تصویر با یکی از دیالوگ های نمایشنامه بیشترین همخوانی را دارد: 
"یکی بار می‌بنده پشتش که گرسنه نمونه،یکی کل بار روو دوششه ولی کاری نمی‌کنه.."

 




نظرات کاربران