در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «عامدانه عاشقانه قاتلانه» دربیست وپنجمین جشنواره تئاتراستان تهران

اینک جوانان روی صحنه

گروه بازیگران یکدست، با تمرکز و با آمادگی بیانی و بدنی نقش های خود را با اطمینان به نفس اجرا میکنند گرچه هنوز با یک بازی شش دانگ فاصله دارند اما بدون شک نوید استعدادهای درخشانی را می دهند به ویژه سیما تیموری در نقش ژاله.

وقتی با نمایشی مواجه می شویم که محصول یک کارگاه آموزشی است ناخودآگاه انتظار خود را به اندازه تجربه هنرجویان آن اثر پایین می آوریم. اما گاهی استعداد ، پشت کار و انگیزه آن هنرجویان این انتظار را از بین می برد و در میانه نمایش فراموش میکنیم که یک نمایش کارگاهی را می‌بینیم و این اتفاق خوبی برای آن اثر است.

هنگام دیدن نمایش «عامدانه،  عاشقانه،  قاتلانه» نیز لحظاتی فراموش میکنیم که بازیگران این نمایش هنرجویان نوجوان و جوان کارگاه نمایشی بداهه هستند.

همین شرایط و حضور در یک جشنواره حرفه ای باعث می شود ارزیابی اثر را با نگاه به یک اثر حرفه ای انجام دهیم.

گروه بازیگران یکدست، با تمرکز و با آمادگی بیانی و بدنی نقش های خود را با اطمینان به نفس اجرا میکنند گرچه هنوز با یک بازی شش دانگ فاصله دارند اما بدون شک نوید استعدادهای درخشانی را می دهند به ویژه سیما تیموری در نقش ژاله.

این اتفاق مدیون نمایشنامه ای است که علیرغم نقدهایی که به آن وارد است اما به لحاظ بازیگری بستر خوبی را برای خرامیدن یک بازیگر مهیا کرده است.

کیمیا امینی به عنوان کارگردان نیز کم تجربه و جوان است و جسارت خوبی نشان داده و به سراغ نمایشنامهای رفته که در دهه گذشته توسط بازیگران حرفه ای اجرا شده است.

گرچه استفاده از یک دیوار متحرک در روی صحنه تکراری است اما استفاده خوبی از آن شده که کمک خوبی به تنوع میزانسن و طراحی صحنه کرده است.

پوشاندن تمامی کف سن و دیوار متحرک با روزنامه هم چشم نواز است هم ارتباط دراماتیک با شخصیت خبرنگار دارد و هم صحنه نمایش را استرلیزه و کم چیز جلوه میدهد و اجازه تمرکز بیشتر بر میزانسن ها و بازی ها می دهد که البته یک اشکال بزرگ دارد و آن هم دور بودن بی دلیل بازیگران از تماشاگران است که برقراری ارتباط را دچار اختلال می کرد.

ساناز بیان به عنوان یک نویسنده زن سرگذشت سه زن را که هر سه محکوم به اعدام هستند را توسط یک خبرنگار بر روی صحنه به تماشاگر بازگو می کند.

داستان های این سه زن برگرفته از سه اتفاق واقعی است و به دلیل کنش بالای قصه ها تماشاگر را به خوبی با خود درگیر می کند.

روایت مستندگونه و نگاه گزارشی از منظر یک خبرنگار برای پیش برد داستان یک نمایش شیوه چندان جذابی نیست مگر آنکه سوژه های جذاب و پرخونی چون شخصیت های این نمایش داشته باشیم.

در کل کارگردان برای تمامی عناصر خود طراحی داشته نور، لباس و بروشور و... همگی دارای یک هارمونی و رابطه دراماتیک هستند و در نهایت می توان به اجرا نمره قبولی داد اما قطعا با یک اجرای ایدهال فاصله ای به نام تجربه باقی می ماند که به شرط استمرار تلاش گروه در آینده از بین خواهد رفت.

 

مجید قربانی




نظرات کاربران